کمک به فرایند تحول ذهنی کودکان

در این مقاله هدف آن است تا فرآیند تحول ذهنی کودکان شرح داده و راهکارهایی برای والدین و مربیان مطرح شود تا بتوانند در رشد بهینه فرزندشان فعال باشند.

درست هنگامی که کودک شما طبیعتا مشتاق کاوش و کشف دنیای خود می باشد، باید برای او این امکان را فراهم آوری که برای یادگیری فراتر برانگیخته گردد.

زمانی که اشیا ساده ای را در اختیار او قرار می دهی، بسیار بهتر قادر می شود روش های استدلال عقلی را بیاموزد تا هنگامی که به او روش ساده ی شمارش اعداد را می آموزی. بازی های مختلفی را می توان از مقوا، کارتن، نوار کاغذی، قوطی های غذای اطفال، کارت های بازی، بشقاب های کاغذی، نخ و قرقره به وجود آورد.

پژوهش های اخیر در مورد تفکر و فرایندهای یادگیری کودکان، همگی مبتنی بر تجارب ژان پیاژه هستند. این پژوهش ها و تکنیک های انگیزش طبیعی را به گونه ای برای رشد ذهنی کودک شما قبل از ورود به دبستان طرح ریزی کرده اند تا او از هر گونه فشار یا سخت گیری آزاد باشد.

این نظریه که ، «هوش میزان ثابتی دارد و در زمان لازم و با سرعت مطلوب خود شکوفا می شود تا به یک نقطه پیش بینی شده قبلی برسد.» امروزه به میزان قابل توجهی از اعتبار افتاده است. تجارب کودک نقش مهمی را در رشد ذهنی او بازی می کنند. متخصصان یادگیری عقیده دارند که در زمینه ی رشد ذهنی ما نمی توانیم همان گونه که انتظار داریم دندان های شیری کودک با فرا رسیدن زمان دندان های دائمی او بریزند، غیر فعالانه منتظر بمانیم. اگر کودکی آمادگی یادگیری را نداشته باشد، ما می توانیم او را در جهت آماده شدن کمک کنیم.

تجارب سالهای اولیه زندگی قوی و محو ناشندنی هستند. نظر دانشمندان در مورد یان سوال که چند درصد هوش بزرگسالان قبل از شش سالگی تشکلیل می شود متفاوت است، لیکن همه ی آنها مقدار هوش تشکیل شده در آن سالها را بالا می دانند. تا زمانی که کودک وارد مدرسه بشود شالوده ی تعلیم و تربیت او قبلا چه خوب و چه بد، ریخته شده است و شما بیش از هر معلمی در پرورش رشد ذهنی او موثر هستید.

از همان ابتدای امر کودک باید مفاهیمی مانند: کمیت ، مسافت، اندازه، عدد و فضا را از تجارب مستقیم خویش کسب و تقویت نماید.

به سبب این که تجارب اخذ شده از محیط، نقش مهمی در رشد ذهنی و پیشرفت کودک دارند، امروزه درباره ی آموزش غیر مستقیم یا «برنامه نامریی» در خانواده، گفت و گوهای بسیاری می شود. آموزش غیر مستقیم اکثرا به جانب خواندن گرایش دارد. در بسیاری از خانواده ها برای کودکان داستان هایی خوانده نام اشیا را یاد داده و تجارب زیادی را در اختیارشان قرار می دهند که در توانایی آن ها برای خواندن کمک بسیار زیادی می کند.

تعداد بسیار کمی از کودکان هستند که فرصت های مشابه و غنی را برای یادگیری مفاهیم عددی در خانه، دارا هستند. در بسیاری از موارد، تنها قدم موثر در راه آموزش عدد این است که کودک «بشمارد». شمارش اعداد توسط حافظه و به خاطر سپردن اسامی اعداد به ترتیب، برای کودک چندان معنی دار نیست.

ممکن است کودکان شمارش را یاد بگیرند ولی فهم عدد چیزی است که از راه تجربه ی شخصی خود آنها باید به وجود آید. عدد یک مفهوم منطقی است که از ترکیب دو تصویر پیش عدد یعنی طبقه بندی کردن و ترتیب دادن به وجود می آید. فهم حقیقی اعداد بیش از هر چیز، به رشد این دو فعالیت منطقی که در حقیقت اساس هر تفکر تحلیلی را تشکیل می دهند، بستگی دارد.

گام های معینی وجود دارند که والدین به منظور رشد و پرورش این مفاهیم، در ساله های بحرانی قبل از شش سالگی می توانند، بردارند.

در این موقع برای والدین فرصت های گران قیمتی پیش می آید تا کودک قبل از مدرسه خود را در ازدیاد تفکر تحلیل کمک کرده و به همان اندازه که در زمینه ی خواندن تجاربی در اختیار او قرار می دهند، یک زمینه ی غنی در موضوعات تحلیلی نیز مانند ریاضیات و علوم در اختیار او قرار دهند.

طبقه بندی کردن مستلزم این توانایی است که کودک شباهت ها و اختلافات اشیا را تشخیص داده و اشیا را به نسبت تشابه و تفاوتشان گروه بندی می نماید. یکی از  نتایج طبیعی زحمات و کوشش های یک کودک، درک معنی و شناسایی دنیای اطراف خویش است. تا به آن وسیله شناخت درستی از اشیا دنیای اطراف خود به عمل آورد.

به عنوان یکی از مهارتهای هوش، طبقه بندی کردن، مرکز بعضی از یادگیری ها است. به همچنین، طبقه بندی کردن برای مشکل گشایی در زمینه های مختلف از قبیل ریاضیات و علوم اجتماعی و توانایی هایی مانند کشف شباهت ها و اختلافات، از ضروریات بوده و اساس تفکر خلاقه می باشد.

تجارب اولیه ی کودک در مورد طبقه بندی کردن، باید از طریق اشیاد واقعی انجام شود، کودکان در دنیای واقعیات زندگی می کنند. آنها بسیار پیش از آن که بتوانند با مشکلات کلامی مواجه گردند، در برخورد با اشیا مادی می توانند استدلال کرده و منطق به کار برند.

پیاژه به این اعتقاد معروف «برونر» که از طریق تقویت محیط کودک می توان امکانات بسیار وسیعی برای وی فراهم نمود، اشاره می کند.

اختلاف عقیده «پیاژه» و «برونر» در میزان امکاناتی است که از تغییر محیط، پدید می آید. «برونر» تحول ذهنی کودکان را به یک سری گام های پیاپی که هر کدام دارای قابلیت های معینی است، تشبیه می کند که رشد هر یک از ای قابلیت ها پیش نیاز رسیدن به گام بالاتر است. محیط های متفاوت در تسریع و کند کردن این گام ها، نقش موثری دارند. بنابراین، اختلاف نظر دو دانشمند در میزان تغییری است که از محیط حاصل می شود. «پیاژه» عقیده دارد که این تغییر به مقدار متوسط حاصل می شود، در حالی که «برونر» به عظمت این تغییر اعتقاد دارد.

«برونر» علاوه بر تاکید نقش محیط، می خواهد تغییراتی در این نقش به وجود آورد، جایی که پیاژه فقط ناظر به تحول در مراحل مختلف بوده و  میخواهد شواهدی از ادراک کودک در این مراحل به دست آورد.

هدف کوشش های «برونر» این است که فهم کودکان را فزونی بخشیده و حرکت آنها را در طی این مراحل تسریع نماید.

با وجودی که «برونر» معتقد است تغییرات آشکار تفکر کودک، یکی در زمانی است که او صحبت کردن را می آموزد و تغییر دیگر در پنج تا هفت سالگی و سومین تغییر آشکار در آغاز دوره ی نوجوانی به وجود می آید، با این همه، می گوید مراحل متوالی رشد ذهنی کودک به طور روشن با سن او ارتباط ندارند. این نکات با سننی مورد نظر «پیاژه» برای انتقال از مرحله ای به مرحله ی دیگر، تقریبا مطابقت دارند.

تجارب روشن و دست اولی که انگیزش تفکر هستند در اختیار کودکان قرار گیرند. هدف بعضی از این بازی ها نشان دادن سطح رشد ذهنی کودک، کمک به فهم استدلال او و مقایسه ی نحوه ی تفکر کودک با نحوی ی تفکر بزرگسالان است.

بازی ها بر اساس سطح دشواری آنها به دو گروه تقسیم شده اند. بازی ها دقیقا به سنین معینی بستگی ندارند، چون گاهی اوقات کودکان هم سن در سطوح مختلف رشد ذهنی قرار دارند. از آنجایی که کودکان در سنین متفاوتی به مدرسه می روند، لذا اصطلاح کودکان پیش دبستانی نیز معنی ثابت و معینی ندارد. فاصله سنی برای ساده ترین بازی ها، به طور کلی از چهار سالگی شروع و تا سن شش سال ونیم که برای مشکل ترین بازی ها انتخاب شده است، ادامه دارد. به نظر من بهتر است بازی های گروه اول را شروع و در صورت سهولت، گروهبندی بازی ها را انجام دهید.

قبل از شروع بازی ها لازم است نکات زیر مورد توجه قرار گیرند:
بگذارید کودک برای خود فکر کند. وقت زیادی در اختیار او قرار دهید. هرگز پاسخ را به کودک نگویید، مگر در مورد استنثنایی که آن هم فقط باید به اشاره مختصری اکتفا شود. این اشاره ها باید نقش سنگ هایی را داشته باشند که در عرض جویباری گذارده می شوند تا عابر از روی آنها عبور کند. اگر شخص دیگری کودک را از روی این سنگ ها عبور دهد، در حقیقت کودک چیزی یاد نمی گیرد. هر راه حلی که او خودش پیدا کند، به کودک اعتماد به نفس داده و مشکل بعدی را برایش آسان تر می سازد.

منبع:کانون مشاوران ایران-کمک به فرایند تحول ذهنی کودکان