سیستم های درون خانوادگی (IFS) از ایده ی نظریه ی سیستم های خانواده  استفاده می کند- این ایده که افراد نمی توانند به طور کلی جدا از واحد خانواده درک شوند

– تا تکنیک ها و استراتژی هایی را برای پرداختن موثر به مسائل درون جامعه یا خانواده ی درونی خود ارائه دهد.

این رویکرد معتبر بر این فرض استوار است که فرد دارای تنوعی از زیرشخصیت ها یا بخش هایی است و تلاش می کند تا هر کدام از این بخش ها را بهتر درک کند تا بتواند به درمان دست پیدا کند.

با یادگیری این که بخش های مختلف به عنوان یک سیستم چه عملکردهایی دارند و چگونه کل سیستم به سیستم های دیگر و افراد دیگر واکنش نشان می دهند،

افراد حاضر در درمان غالبا می توانند با کمک یک متخصص سلامت روانی آموزش دیده، بهتر قادر باشند تا ریشه های تعارضات را پیدا کنند، هر پیچیدگی و تناقضی که رخ می دهد را مدیریت کنند و به رفاه بیشتری دست پیدا کنند.

مدل درمانی IFS
از نظر مرکز مشاره : IFS مبتنی است بر مدلی یکپارچه. این رویکرد عناصر مشخص از هر مکتب مختلف روانشناسی.

مانند چندگانگی ذهن و سیستم های تفکر را ترکیب می کند بطوری که در عین حال  هر یک از این زیرشخصیت ها یا بخش ها ویژگیها و ادراکات خود را دارا می باشند.

عناصر و مولفه های مختلف در راستای هدف درک و پرداختن موثر به موارد ساختاری و روایی بخش های مختلف ذهن متحد می شوند. 

تکنیک های این درمان برای هر سطح از هشیاری زیرشخصیت های مختلفی می بیند، هر زیر شخصیت علایق، ناخوشایندها و تاریخچه ی خود را دارد و هر زیر شخصیت به نظر یک نقش متمایز را در دستیابی به خودمحافظتی برای فرد در درمان بازی می کند.

هر بخش درون هر فرد مسئول دفع رفتارها، اعمال و یا عکس العمل هایی است که می تواند منجر به نقص عملکرد و یا عدم هماهنگی درون فرد شوند.

بدین ترتیب، هر بخش بخاطر عملکرد اولیه ای که دارد مهم و متمایز شمرده می شود.

بخش ها می توانند همچنین دارای نقش های سالم و کارآمد و یا نقش های افراطی شناخته شوند. بخش هایی که دارای نقش های افراطی یاد شده هستند ممکن است از کار درمان بهره ببرند.

 مدل IFS بر شبکه ای از ارتباطات بین بخش ها تاکید می کند چرا که بخش ها ممکن است قادر به تجربه تغییر به طور مجزا و به خودی خود نباشند.

فرض های پایه ای این مدل
a) این ماهیت مغز است که به تعدادی نامشخص از بخش ها یا زیربخش های شخصیتی مختلفی تقسیم شود.

b) هر کسی یک خود دارد و این خود می تواند و باید سیستم درونی آنها را مدیریت کند.

c) تمایل غیر افراطی هر بخش چیزی مثبت برای فرد است. هیچ بخش “بدی” وجود ندارد و هدف از درمانگری حذف برخی بخش ها نیست بلکه بجای آن کمک به آنها برای پیدا کردن نقش های غیر افراطی می باشد.

d) زمانی که ما رشد می کنیم، بخش های ما رشد پیدا می کنند و یک سیستم پیچیده از تعاملات در میان خودشان را شکل می دهند .

بنابراین، تئوری سیستم ها می تواند برای سیستم درونی به کار گرفته شود. زمانی که سیستم تشخیص داده می شود، بخش ها می توانند به سرعت تغییر پیدا کنند.

e) تغییرات در سیستم درونی، تغییرات در سیستم بیرونی را تحت تاثیر قرار می دهد و به عکس. اجرای این فرض مستلزم این است که هر دوی سطوح درونی و بیرونی بایستی ارزیابی شوند.

سکس تراپ کیست و چه کسانی به مشاوره ی جنسی نیاز دارند؟
چگونه می توانیم توجه و تمرکز کودک مان را افزایش دهیم؟
چگونه شادمانی گم شده را به وجودمان دعوت کنیم؟
چگونه آسیب های بعد از طلاق را ترمیم کنیم؟
روانشناسی اعتماد به نفس از دست رفته

اهداف کلی این درمان
a) برای دستیابی به تعادل و هارمونی درون سیستم درونی

b) برای تمایز قائل شدن و بالا بردن خود به طوری که بتواند رهبر موثری در سیستم باشد

c) زمانی که خود در رهبری است، بخش ها وردی برای خود تامین خواهند کرد اما به رهبری احترام گذاشته و تصمیم گیری خود را سرعت می بخشد.

d) همه ی بخش ها وجود خواهند داشت و استعدادهای خود را که تمایلات غیر افراطی را منعکس می سازند، در اختیار خواهند گذاشت.

بخش ها

a) زیرشخصیت ها ابعادی از شخصیت ما هستند که بصورت درونی در سکانس ها و استایل هایی بصورت درونی در تعامل هستند و مشابه روش هایی هستند که مردم با همدیگر تعامل می کنند.

b) بخش ها ممکن است به طرق مختلفی تجربه شوند- افکار، احساسات، عواطف، تصاویر و غیره.

منبع:  مرکز مشاوره و روانشناسی ایران-درمان به وسیله مدل سیستم درون خانوادگی IFS